درباره مهدى
دستهبندیها
منابع
Full Description
در باره مهدي
تأليف:
شيخ محمد ناصر الدين آلبانى/
مترجم:
عبدالمتین
تهیه و تنظیم:
سایت ایمان، عقاید اهل سنت و جماعت
www.eeman.i
بسم الله الرحمن الرحیم
فهرست مطالب
فهرست مطالب... 3
استفسار مجلهي تمدن اسلامي.. 4
[پاسخ شيخ آلباني] 4
احادیث مهدی: 5
شبهاتی پيرامون احاديث مهدی.. 8
بسم الله الرحمن الرحیم
استفسار مجلهي تمدن اسلامي
بعضي از خوانندگان آگاه به اين مجله نامههايي ارسال داشتهاند، يكي از آنها ميگويد: در شمارههاي 10،9،8 بحثهاي ارزشمندي را كه استاد ناصر الدين آلباني در مورد مهدي ضمن توضيح احاديث ضعيف و موضوع ايراد كرده بود، مطالعه نمودم؛ و ما قبلاً آنچه كه استاد محمد رشيد رضا در تفسير المنار ص «504,499,9» و آنچه را که استاد محمد عبدالله السمان در كتابش «الإسلام المصفي» بيان نموده بودند را معتقد بوديم و حال من يقين دارم استاد ناصر الدين آنچه را آن دو نفر نوشتهاند ميداند و به همين خاطر از استاد خواهش ميكنم بار ديگر آنچه را كه آنها نوشتهاند مطالعه نمايد و مقالهاي را در مورد مهدي بنويسد؛ چون نوشتههاي آن دو مخالف آن چيزي است كه استاد ناصرالدين آلباني بيان داشته است.
[پاسخ شيخ آلباني]
در جواب آن میگويم: بلی من آنچه را که رشيد رضا / و آنچه را که استاد السمان در کتابش موسوم به «الإسلام المصفی» ذکر کردهاند میدانم و يقين دارم که آنها در اين مسئله اشتباه کردهاند بخصوص استاد السمان در اين مورد فاقد علم و دانشي لازم است و به همين خاطر مسائل ديگری را که ثبوتشان از اين يکی هم قطعیتر است را انکار کرده است؛ مثل: خروج دجال و نزول عيسی عليه السلام و شفاعت رسول الله صلی الله عليه وسلم در روز قيامت.
به درستی که اين سه مورد اخير دلائل ثبوتشان قطعی است چون در تأييد آنها احاديث متواتری وجود دارد. با اين وصف میبينيم که جناب استاد السمان از انکار آنها متأثر نيست. رشيد رضا - رحمه الله - نيز پيش از او در اين موارد چيزهايی گفته و احاديث دجال و نزول عيسی عليه السلام را مورد طعن قرار داده در حاليکه اين احاديث صحيح و متواتر اند چنانکه علماء و متخصصان در رشته حديث چون حافظ ابن حجر و ديگران به آن تصريح کردهاند که اکنون مجال آن نيست. و اگر خدا بخواهد آن را به وقت ديگر موکول میکنم.
احادیث مهدی:
اما در مورد مهدی بايد بدانيد که در برابر آن احاديث صحيح بسياری وجود دارد که اسناد قسمت عمده آنها صحيح است. هم اکنون مثالهايی از آن را مطرح و به دنبال آن به دفع شبهات کسانيکه بر آن ايراد نمودهاند میپردازم:
حديث اول: حديث ابن مسعود رضی الله عنه که مرفوع است میفرمايد: «لو لم يبق من الدنيا إلا يوم لطول الله ذلك اليوم، حتى يبعث فيه رجلاً مني أو من أهل بيتي، يواطيء اسمه اسمي، واسم أبيه اسم أبي، يملأ الأرض قسطاً وعدلا كما ملئت ظلماً وجوراً»[1]. {اگر از عمر دنيا جز روزی نماند خداوند آن را آن اندازه طولانی میگرداند که در آن مردی از نسل من يا از نسل اهل بيت من در آن قيام کند اسمش موافق اسم من و اسم پدرش موافق اسم پدرم میباشد. زمين را پر از عدل و داد میکند همانگونه که پر از ظلم و ستم بود}.
حديث دوم: از علی پسر ابوطالب – رضی الله عنه – بصورت مرفوع روايت شده است و برای آن دو طريق روايت موجود است، اولی را ابوداود و احمد استخراج کردهاند و سندش صحيح است و ديگری را ابن ماجه و احمد روايت کردهاند و اسنادش در مرتبه حسن قرار دارد.
حديث سوم: از ابو سعيد خدری به دو طريق روايت شده که اولی را ترمذی و ابن ماجه و حاکم و احمد استخراج کردهاند و ترمذی آن را حسن میداند و حاکم آن را به شرط مسلم صحيح میداند و ذهبی نيز با او موافق است و واقعيت نيز همانگونه است که فرمودهاند، طريق ديگری را ابوداود و حاکم كه آن را صحيح میدانند، استخراج کردهاند و سند آن حسن است.
حديث چهارم: از ام سلمه – رضی الله عنها – روايت است که الفاظ آن و تخريجش را هنگام سخن از حديث هشتاد از مقاله دهم از «احاديث الضعيفة» بيان داشتهام. و بقيه طريقها را علماء در کتابهای مخصوص بيان داشتهاند. کسی که خواهان اطلاع بيشتری است بايد به آنها مراجعه نمايد.
صديق خان در الاذاعه[2] میگويد: احاديث در مورد مهدی به طرق مختلف قطعاً بسيار زياد است که آن را به حد تواتر رسانده است در سننها و مسندها و معجمها موجود است و ابن خلدون سخن را در آن بسيار طولانی کرده است. چنانکه در کتاب موسوم به «العبر و ديوان مبتدأ و الخبر» به آن پرداخته است، در آنجا میگويد: در اين باب به احاديثی استناد میکنند که ائمه استخراج کردهاند و منکرين در آن سخن گفتهاند که با بعضی اخبار متعارض است و منکرين در آن ايرادهايی وارد کردهاند، هنگامی که با ايرادی روبه رو شديم که در آن بعضی از رجال اسناد به علت غفلت يا سوء حفظ يا ضعف و بد عقيدهای طرد و به وسيله آن حديث صحيح مورد طعن قرار گرفته و آن را تضعيف میکنند بايد دانست آنچه شايسته به تبعيت است و نظر واقعی محدثين است، اينست که آنچه در مورد راويان و رجال احاديث قابل اعتبار است دو چيز است که سومی ندارد: 1- ضبط. 2- صدق. و آنچه را که اهل اصول معتبر میدانند از عدل و غير قابل اعتنا بودن نيست و به غير از آن دو مورد، حديث به چيز ديگر تضعيف نمیشود. پس صديق خان میگويد: احاديث مهدی بعضی صحيح و بعضی از آنها ضعيف میباشند و در طول زمان جريان آن بين عموم اهل اسلام مشهور شده است. و آن اين که حتماً در آخر زمان مردی از اهل بيت نبی ظهور میکند که مؤيد دين خواهد بود . عدل را حاکم و مسلمانان وی را اطاعت خواهند کرد و بر تمام ممالک اسلامی تسلط خواهد يافت واسم آن مهدی است. و همزمان با او خروج دجال و شرطهای برپايی قيامت همانگونه که در صحيح آمده روی خواهد داد و عيسی بعد از آن نازل میشود ودجال را به قتل میرساند و در نماز به مهدی اقتدا مينمايد احاديث دجال و عيسی نيز همچنين در حد تواتر ميباشد و انکار آن جايز نيست، قاضی علامه شوکانی – رحمه الله – نيز آن را بيان داشته است چنانکه در توضيح احاديث متواتر در مورد مهدی و دجال و مسيح آورده و میگويد: احاديث وارده در مورد مهدی که امکان اطلاع از آن باشد به پنجاه حديث میرسد که در آن احاديث صحيح، حسن و ضعيف قابل جبران موجود است و بدون شک در حد تواتر میباشد و هيچ شبههای در آن نيست و بر اساس تمام اصطلاحات وارده در اصول وصف تواتر بر چيزهايی که خيلی در مرتبه پايينتر از آن وجود دارد صادق میباشد. و آثار رسيده از اصحاب در مورد مهدی نيز بسيار صريح و زيادند و در مرتبه مرفوع بودن قرار دارند چون مجالی برای اجتهاد در آنها نيست. پايان.
سيد علامه محمد بن اسماعيل امير يمانی احاديث قطعی در مورد خروج مهدی و اين که از آل محمد صلی الله عليه وسلم است، و در آخر زمان خروج خواهد کرد را جمعآوری نموده و آنگاه میگويد: زمان خروج او معين نشده تنها معلوم شده که قيام ايشان قبل از خروج دجال خواهد بود. انتهی.
شبهاتی پيرامون احاديث مهدی
جناب رشيد و غير ايشان به صورت حديث به حديث، آنچه را كه در مورد مهدی وارد شده، بررسی نکرده و از بررسی اسناد کل احاديث وارده در اين زمينه هم عاجز و قادر به انجام آن نبودهاند که اگر اين کار را میکرند به چيزهايی که حجت به وسيله آن تمام ميشد دسترسی میيافتند حتی در امورات غيبی که بعضی گمان میکنند تنها به وسيله احاديث متواتر ثابت است، از جمله مواردی که شما را به آن راهنمايی میکند اين است که رشيد رضا - رحمه الله - مدعی است که اسناد احاديث مهدی خالی از افراد شيعی نيست در حالی که اين مسئله به طور مطلق درست نيست، احاديث چهار گانهای که در اين بحث آوردهام فردی که معروف به شيعه باشد جزء راويان آن نيست و در صورت صحت ادعا باز هم به درستی اسناد آن ايراد وارد نمیشود چون اعتبار در صحت حديث، صدق و ضبط است و مخالفت مذهبی چنانکه در علم مصطلح الحديث بيان شده شرط صحت يا عدم صحت نيست به همين خاطر مسلم و بخاری در صحيح خود از افراد بسياری شيعه و غير شيعه از فقههای مخالف روايت کردهاند و خودشان به احاديثی از اين نوع استناد میکنند.
همچنين رشيد رضا علت ديگری که به آن استناد میکند تعارض است؛ ولی اين مورد نادرست است چون شرط تعرض مساوی بودن در ميزان ثبوتيت و صحيح بودن است و برقرار کردن تعارض بين قوی و ضعيف از جمله چيزهايی است که هيچ عاقل منصفی آن را جايز نمیداند و تعارض ادعا شده از اين قبيل است. من تعدادی مثال برای آن در همان مقاله سابق كه ذکر شده، بيان کردهام هرکس خواهان آن است ميتواند به آن مراجعه نمايد. بعضی ديگر از مردم اين احاديث و احاديث مربوط به نزول عيسی را که میبينند، میگويند اينها باعث میشود که مردم دست روی دست بگذارند و خود هيچ اقدامی نکنند و اين کار باعث ترک اسباب پيروزی از جانب امت میشود و به زعم و گمان خويش طريقه خلاص و علاج اين مشکل را در انکار اين حديث يافتهاند ولی اين کار خطا است شبيه همان راه علاجی است که معتزله در مورد آيات متشابه و احاديثی که در آن معنی است بکار میبردند آنها به زعم خويش برای تنزيه و رد تشبيه آيات را تأويل و احاديث صحيح را انکار میکردند اما اهل سنت و جماعت به ظاهر آيات و احاديث وارده ايمان داشتند و از آن فهم تشبيه نداشتند و چنان فهم نمیکردند که لايق به ذات الله تعالی نباشد همانگونه در احاديث مهدی چيزی که در آن کوچکترين اشارهای به اينکه مسلمانان قبل از خروج مهدی فاقد هرگونه نهضت و عزتی باشند را ننموده است و اگر در تعدادی از افراد جاهل مسلمان چنان فهمی قوت گرفته است راه چاره و معالجه چنان جهلی اينست که بياموزد و بفهمد که فهمش خطا است نه اينکه ما به خاطر بد فهمی آنها احاديث صحيح را رد کنيم.
از جمله شبهات مطرح شده اين است كه بعضي از دروغگويان و دجالها از عقيده مهدويت استفاده كرده و خود را به عنوان مهدي جا زده و به واسطه آن صفوف مسلمين دچار تفرقه و اختلاف شده است. و براي آن مثالهايي ذكر كرده كه آخر آنها غلام احمد نادياني دجال هند است. در جواب ميگوييم اين شبهه از ضعيفترين آنهاست و به نظر من آن حكايت به باطل كردن نياز ندارد، چون آنچه مسلم است اين است كه خيلي از امورات حق، مورد بهره برداري كساني قرار گرفته كه اهليت آن را ندارند؛ براي مثال بعضي افراد مدعي علم هستند ولي در واقع جاهلند؛ آيا شايسته است عاقلي به خاطر اين نوع استفاده منكر علم باشد؟ بلكه در گذشته كساني مدعي الوهيت بودهاند آيا طريقه ابطال اين ادعاي كاذب انكار الوهيت حق است؟
مثال ديگر: بعضي از مسلمانان امروز از عقيده قضا و قدر مفهوم مجبور بودن انسان را ميفهمند يعني كسي كه بر او شر مقدر شده براي ارتكاب آن مجبور است و اينكه او هيچ اختياري ندارد و حتي تعداد كمي از اهل علم نيز دچار اين نگرش خطا شدهاند و ما همراه جمهور علمائي كه در صحت عقيده قضا و قدر شك نميكنند، و آن را مستلزم اجبار به طور مطلق نميدانند، هستيم. اما زمانيكه در صدد اصلاح اين فهم خطا كه به عقيده حق چسبيده بود،بر آمديم، آيا راه آن انكار مطلق قضا و قدر است چنانكه معتزله در قديم و كسانيكه دنباله رو ايشان در عصر حاضر هستند انجام ميدهند؟ يا راه درست اين است كه چون شرعاً ثابت شده است به آن اعتراف كنيم ضمن اينكه فهم جبر از آن نشود. بدون شك راه درست كه هيچ مسلماني به تحقيق با آن مخالف نيست همين است، به همين صورت ما در صدد علاج عقيده مهدي بر ميآييم، به همان صورت كه در احاديث صحيح بيان شده به آن ايمان ميآوريم و آنچه را كه به سبب احاديث ضعيف به آن چسبيده ازآن دوري ميكنيم و با اين كار بين آنچه كه شرع ثابت كرده و عقل سليم به آن معترف است جمع كردهايم.
خلاصه سخن: عقيده خروج مهدي عقيده اي است كه به صورت متواتر از رسول الله صلي الله عليه وسلم ثابت است و ايمان آوردن به آن واجب است چون از جمله امورات غيب ميباشد و ايمان به امورات غيب از جمله صفات متقين است. چنانكه خداوند متعال ميفرمايد: ﴿الٓمٓ ١ ذَٰلِكَ ٱلۡكِتَٰبُ لَا رَيۡبَۛ فِيهِۛ هُدٗى لِّلۡمُتَّقِينَ ٢﴾ [البقرة: 1-2] (الم. اين كتاب كه هيچ شكي در آن نيست هدايتي براي متقين است، كسانيكه به غيب ايمان دارند.) دراين قضيه تنها كسي كه جاهل است يا با علم و به عمد انكار ميكند در صدد ابطال و رد احاديث مهدي بر ميآيد.
از خداوند متعال خواهانم ما را بر اساس ايمان به آن و به تمام آن چيزهايي كه در كتاب و سنت صحيح ثابت است، بميراند.
برای ارتباط با مترجم به سایت ایمان مراجعه کنید.
[1]- رواه أبو داود (2/207)، والترمذي، وأحمد، والطبراني في الكبير والصغير، وأبو نعيم في «الحلية»، والخطيب في «تاريخ بغداد» من طرق عن زر بن حبيش عن ابن مسعود . وقال الترمذي: «حسن صحيح» والذهبي: «صحيح» وهو كما قالا و له طريق آخر عند ابن ماجه (2/517) عن علقمة عن ابن مسعود به نحوه، وسنده حسن.
[2]- مثل «العرف الوردي في أخبار المهدي» للسيوطي، و «الإذاعة لما كان وما يكون بين يدي الساعة» لصديق خان، ونحوها.