×
در این مقاله نوروز از دیدگاه شریعت اسلام بررسی شده است.

    نوروز و حكم آن در شريعت اسلام

    نوروز و ريشه آن

    نوروز اولين روز سال نزد آتش پرستان مجوسي و يكي از بزرگترين اعياد آنهاست. گفته مي شود اولين كسي كه آن را جشن گرفته است يكي از پادشاهان فارس به نام جمشيد بوده كه جمشاد هم گفته اند.

    مجوسيان در سبب نامگذاري اين روز به اين نام اختلاف نظر دارند. عده اي مي گويند: آن روزي كه طهومرت مرد و جمشيد بر تخت پادشاهي نشست، را نوروز يعني روزي جديد خواندند.

    و بعضي ديگر بر اين عقيده اند كه نوروز آن روزي است كه خداوند در آن روز نور را خلق كرده است.

    و بعضي ديگر گمان مي كنند كه آغاز زمان گردش افلاك اين روز بوده است.

    مدت زمان نوروز نزد آنها 6 روز بوده كه اول روز آن اولين روز از افريدون ماه(فروردين ماه) بوده كه اولين ماه سالشان است. و روز ششم را نوروز بزرگ ناميده اند؛ چرا كه خسروان(پادشاهان مجوس) در پنج روز اول نيازمنديهاي مردم را رفع مي كردند و در روز ششم به مجالس خلوت با خواصشان مي پرداختند.

    از عاداتشان در اين روز اين بوده كه شب هنگام مردي زيباروي پشت در اتاق كسري(خسرو) تا صبح منتظر مي شد، و هنگام صبح بي اجازه بر پادشاه وارد مي گشت، هنگامي كه پادشاه وي را مشاهده مي كرد به وي مي گفت: كيستي؟ از كجا آمده اي؟ به كجا مي روي؟ اسمت چيست؟ چرا وارد شده اي؟ همراهت كيست؟ وي هم در جواب مي گفت: من پيروز هستم، اسمم فرخنده است، و از جانب خداوند آمده ام، سامان و دولتي نيك را آرزومندم، و با تبريك و شاد باش آمده ام، و سال نو را با خود به همراه آورده ام. و سپس مي نشست، و پس از او مردي ديگر با سيني طلا به دست وارد مي شد كه بر آن گندم، جو، گاودانه، نخود، كنجد و سدر بود و از هر كدام هفت خوشه و دانه و مقداري هم سمنو و همچنين دينار و درهم جديد قرار مي داد و آنها را جلو پادشاه مي گذاشت. سپس براي پادشاه هدايايي مي آوردند و پس از آن مردم بر حسب درجات و قربتشان به حضور مي رسيدند، آنگاه قرص نان بزرگي كه از آن حبوبات تهيه شده بود بر مجمعه اي به حضور آورده مي شد، وي هم از آن مي خورد و پس از وي حاضرين از آن تناول مي كردند. سپس مي گفت: اين روز جديدي است، از ماهي جديد از سالي جديد و از زماني جديد و لازم است كه در آن هر چيزي نو گردد. و آنگاه بر بزرگان دولتش خلعت مي پوشاند و بذل و عطا مي كرد و هداياي رسيده را بر آنها تقسيم مي نمود.

    و از عادت مردم عوام فارس اين بود كه شب نوروز را آتش روشن مي كردند و به آب پاشي در صبحش مي پرداختند.

    اعياد مشروع و جايز در اسلام

    نصوص شرعي متواتر و زيادي وجود دارند كه اعياد زماني را در اسلام منحصراً دو عيد ساليانه فطر و قربان و عيد هفتگي روز جمعه معرفي نموده اند، و هر عيدي غير از اين سه عيد، از امور احداث شده در دين بشمار مي روند كه رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم در احاديث زيادي به انجام دهنده آن وعيد دخول به جهنم را داده است.

    تشبه به كفار در اعيادشان

    همچنين دلايل شرعي متواتر و زيادي موجود است كه مسلمانان را از مشابهت با كفار در امور ديني آنها مخصوصاً اعيادشان نهي مي كند.

    1. دسته اول: دلايلي هستند كه به طور مطلق از هرگونه مشابهتي با كفار نهي مي كند: مانند حديث٭٭مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ٭٭ رواه ابوداود

    (هركس خود را شبيه قومي گرداند، از آنها خواهد بود.) كه شيخ الاسلام ابن تيميه: در مورد اين حديث مي فرمايد:[تشبه نهي شده در اين حديث هم شامل آن شخصي مي شود كه عمل كفار را بدان علت كه آنها انجامش مي دهند، انجام دهد؛ كه اين حالت بسيار نادر است، و هم آن كساني را در بر مي گيرد كه عملي را انجام مي دهد و سپس معلوم مي شود كه كفار هم همانند آن را انجام مي دهند، بدون آنكه هيچكدام به تقليد از ديگري پرداخته باشند.] و مي فرمايد:[حداقل حكمي كه از اين حديث اخذ مي شود تحريم تشبه به كفار است، هرچند ظاهر حديث چنين اقتضا مي كند كه شخص مقلد از دايره اسلام خارج گردد.] رواه ابوداود

    2.دسته دوم: دلايلي اند كه از تشابه در امور بخصوصي نهي نموده اند: مانند حديث:٭٭جُزُّوا الشَّوَارِبَ وَأَرْخُوا اللِّحَى خَالِفُوا الْمَجُوسَ٭٭

    (سبيلهايتان را كوتاه كنيد و ريشهايتان را ترك گفته(كوتاه نكنيد)[و] بر خلاف مجوسيان عمل نماييد.)

    3.دسته سوم: آيات و احاديثي اند كه به صراحت از تشبه به كفار در اعيادشان نهي مي كنند و تقليد از آن اعياد را تبعيت از ضلالت و گمراهي آنها معرفي مي كنند. مانند آيه 18 سوره جاثيه كه خداوند مي فرمايد:﴿ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ﴾ «سپس ما تو را بر آيين و راه روشني از دين قرار داديم. پس از اين دين پيروي مكن و بر اين راه روشن برو، و از هوا و هوس كساني پيروي مكن كه[از دين] آگاهي ندارند.»

    و بي شك همانندي با كفار از بارزترين دلايل مودت و محبت آنها است، محبت و مودتي كه خداوند مؤمنين را از آن برحذر داشته و ابراز آن را سبب خروج از دايره اسلام معرفي نموده است؛ آنجا كه مي فرمايد:﴿أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ ﴾

    «اي كساني كه ايمان آورده ايد يهود و نصاري را دوستان[خود] مگيريد[كه] بعضي از آنان دوستان بعضي ديگرند. و هركس از شما آنان را به دوستي گيرد، از آنان خواهد بود.» و مي فرمايد:﴿لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآَخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آَبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ﴾

    «مردماني را نخواهي يافت كه به خدا و روز قيامت ايمان داشته باشند و [در همان حال] كساني را كه با خدا و رسولش مخالفت كرده اند، به دوستي برگزينند، هرچند كه آنان پدران، پسران، يا برادران و يا اقوام و قبيلة ايشان باشند.»

    حال با روشن شدن اين مطلب كه نوروز عيدي است از اعياد مجوسيان (آتش پرستان) با استناد به آيات و احاديث به بيان حكم بزرگداشت و جشن گرفتن اين روز از نظر شريعت اسلام مي پردازيم:

    دلايل جايز نبودن تشبه به كفار در اعيادشان

    الف) قرآن كريم:

    خداوند مي فرمايد:﴿وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا﴾

    «و بندگان خدا كساني اند كه در مجالس زور(منحرف و نادرست) حضور پيدا نمي كنند و هنگامي كه [اتفاقي] بر اهل باطل و سخنان پوچ و ياوه گذر كردند؛ با انكار از آنها روي گردانده و دور مي گردند.»

    ابوالعاليه، طاوس، ضحاك، ربيع بن انس و غير ايشان الزور را به [اعياد مشركين] تفسير نموده اند. و در روايتي از ابن عباسم آمده است كه مي فرمايد:[منظور از الزور اعياد مشركين است.]

    هنگامي كه خداوند شركت نكردن در مجالس الزور را مدح فرموده است، شركتي كه صرفاً حضور ديداري يا شنيداري است و بس، همراهي كردن با آنها با انجام عمل الزور كه حضور صرف در آن مجالس و استماع يا رؤيت تنها نيست، چه حكمي خواهد داشت؟ پس در حقيقت اين آيه شركت نجستن در اعياد كفار را تشويق كرده است، و حضور در آن را بدان علت كه خداوند آن را الزور ناميده، مكروه مي داند.

    ب) سنت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم

    1.انس بن مالكت مي گويد:٭٭قَدِمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الْمَدِينَةَ وَلَهُمْ يَوْمَانِ يَلْعَبُونَ فِيهِمَا فَقَالَ مَا هَذَانِ الْيَوْمَانِ قَالُوا كُنَّا نَلْعَبُ فِيهِمَا فِي الْجَاهِلِيَّةِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَبْدَلَكُمْ بِهِمَا خَيْرًا مِنْهُمَا يَوْمَ الْأَضْحَى وَيَوْمَ الْفِطْرِ٭٭

    رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم (پس از هجرت از مكه) به مدينه تشريف آوردند واهالي مدينه داراي دو روز بودند[روز نوروز و مهرگان(يكي ديگر از اعياد مجوسيان)] كه در آن دو به بازي پرداخته و شادي مي كردند، رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: اين دو روز چيست؟ عرض كردند: ما در زمان جاهليت در اين دو روز به بازي و شادي مي پرداختيم، رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: خداوند دو روز ديگر را به جاي آن دو برايتان قرار داده است كه خير و نيكي دنيا و آخرت در آن دو قرار دارد: روز عيد قربان و روز عيد فطر.

    همچنانكه مشاهده مي شود رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم آن دو عيد را تأييد نفرمود، و آنها را به حال خود رها نكرد تا طبق معمول به بازي در آن دو روز بپردازد، بلكه فرمود: خداوند آن دو را برايتان با دو روز ديگر عوض كرده است. و تعويض چيزي با چيز ديگر اقتضا مي كند كه مورد دوم ترك شود، چرا كه امكان جمع شدن مورد تعويضي با شيء تعويض شده وجود ندارد و بدين علت لفظ تبديل و تعويض(در زبان عرب) استعمال نمي شود مگر آنكه جمع بين دو چيز ترك گفته شود. پس اين قول رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم كه مي فرمايد:٭٭إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَبْدَلَكُمْ بِهِمَا خَيْرًا مِنْهُمَا ٭٭ اقتضا مي كند كه از جمع بين (نوروز و مهرگان)با دو عيد قربان و فطر و انجام همزمان آنها خودداري شود.

    2. ام المؤمنين عائشه رضی الله عنها مي فرمايد:٭٭ دَخَلَ أَبُو بَكْرٍ وَعِنْدِي جَارِيَتَانِ مِنْ جَوَارِي الْأَنْصَارِ تُغَنِّيَانِ بِمَا تَقَاوَلَتْ الْأَنْصَارُ يَوْمَ بُعَاثَ قَالَتْ وَلَيْسَتَا بِمُغَنِّيَتَيْنِ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ أَمَزَامِيرُ الشَّيْطَانِ فِي بَيْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَذَلِكَ فِي يَوْمِ عِيدٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَا أَبَا بَكْرٍ إِنَّ لِكُلِّ قَوْمٍ عِيدًا وَهَذَا عِيدُنَا و في رواية: يَا أَبَا بَكْرٍ إِنَّ لِكُلِّ قَوْمٍ عِيدًا وَإِنَّ عِيدَنَا هَذَا الْيَوْمُ و في رواية: دَعْهُمَا يَا أَبَا بَكْرٍ فَإِنَّهَا أَيَّامُ عِيدٍ٭٭[9] ابوبكرت داخل منزل شد در حاليكه دو كنيز(از كنيزان انصار) نزدم بودند كه افتخارات و هجاهاي انصار در جنگ بعاث كه بين دو قبيله اوس و خزرج رخ داده بود را به شكل آواز مي خواندند، ولي غنا و آوازخواني پيشه آنها نبود. ابوبكر ت گفت: آوازهاي شيطان را در خانه رسول خدا مي خوانيد؟- و آن واقعه در روز عيد بود-، رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:هر قوم و طايفه اي را عيدي است، و اين(روز) عيد ما(مسلمانان) است. و در روايتي چنين آمده:﴿براي هر قومي عيدي است، و عيد ما(مسلمانان) اين روز است و در روايتي چنين آمده:به حال خود رهايشان كن، چرا كه ايام عيد است. و آن روزها ايام عيد قربان بود.

    دلالت اين حديث بر بحث ما از چند جهت است:

    1. اين قول رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم كه مي فرمايد:٭٭إِنَّ لِكُلِّ قَوْمٍ عِيدًا وَهَذَا عِيدُنَا٭٭ واجب مي گرداند كه هر قومي عيد اختصاصي خودش را داشته باشد، چرا كه حرف ٭لِـ٭ در كلمه ٭ لِكُلِّ٭ اختصاص را مي رساند، خداوند متعال مي فرمايد:﴿وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا﴾ «هر ملتي قبله اي دارد(كه به هنگام نماز) بدانجا رو مي كند.» مي فرمايد:﴿لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا﴾

    «براي هر ملتي از شما شريعت و طريقي قرار داده ايم.» كه اين دو آيه بيان مي كنند كه هر قوم و ملتي بايد قبله و شريعت اختصاصي خودش را داشته باشد. پس چنانچه يهوديان، مسيحيان، مجوسيان و كفار ديگر عيدي داشتند كه مختص آنها بود، در آن شركت نمي كنيم، همچنانكه در قبله و شريعتشان مشاركت نمي كنيم، همچنين از آنها دعوت به عمل نمي آوريم كه در اعياد ما مسلمين شركت جويند.

    2. و اين قول رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم كه مي فرمايد:٭وَهَذَا عِيدُنَا٭اقتضا مي كند كه عيد ما تنها آن عيدي باشد كه رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم مي فرمايد. و همچنين در اين قول رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم كه مي فرمايد:٭وَإِنَّ عِيدَنَا هَذَا الْيَوْمُ٭ معرفه شدن كلمه ٭يَوْمُ٭ با ٭الـ٭ گرفتن و مضاف واقع شدن، مبالغه را مي رساند و چنين اقتضا مي كند كه جنس عيد ما بايد تنها از نوع اعياد مشروع باشد.

    اجماع

    1. همچنان كه معلوم است يهوديان، نصراني ها و مجوسيان، در زمان صحابهن و بعد از ايشان هم در شهرهاي مسلمانان زيسته و به مسلمانان جزيه پرداخته و اعياد خود را جشن گرفته اند؛ و به حكم فطرت بشري در درون مسلمانان نوعي تمايل نسبت به تقليد از اعمالي كه آنها در اعياد خود انجام مي داده اند، موجود بوده است.

    ولي يقيناً شخصي كه بر سيره مطلع باشد مي داند كه مسلمانان در زمان رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم چنين كاري نكرده ان، بلكه روز عيد كفار نزد ايشان و ساير مسلمانان روزي همانند ديگر روزهاي سال بوده است، و هيچ عمل بخصوصي را در آن روز انجام نداده اند.

    پس چنانچه ديني كه مسلمانان از پيامبرشان آموخته بودند، آنها را از انجام عمل خاصي در آن روز نهي كرده بود، ناگزير بايد اشخاصي در ميان آنان پيدا مي شد كه بعضي از افعال كفار را انجام دهد، زيرا همچنان كه اشاره شد عادت آنها پيش از اسلام و كلاً فطرت بشر چنين اقتضا مي كند. پس بدون شك آنها از جانب پيامبرشان ح از شركت در اعياد آنها منع شده بودند.

    2. از شروط امام عمر بن خطاب رضی الله عنه كه در زمان خلافتش بر اهل ذمة كتابي(يعني يهود و نصاري) مقرر نمود و مورد اتفاق تمامي صحابهن و فقهاي بعد از ايشان هم واقع شد، يكي اين بود كه: آنها حق ندارند در سرزمينهاي اسلامي آشكارا و در ملأ عام اعياد خود را برپا نمايند.

    پس اگر اتفاق مسلمانان بر اين است كه از برپايي علني عيد كفار جلوگيري شود، چطور براي خود مسلمان جايز است كه به برگزاري آن بپردازد؟ آيا بزرگداشت آن اعياد از سوي مسلمانان خطرناك تر از انجام آشكاراي آن از سوي كفار نيست؟!

    آثار و روايات منقول از صحابه و علما:

    1. امام عمر بن خطاب رضی الله عنه مي فرمايد:[اجتنبوا أعداء الله في عيدهم]«در روز عيدشان از ديدار و اجتماع با آنها، پرهيز كنيد.» در اين فرموده از اجتماع با آنها نهي شده است. كسي كه اقدام به برپايي و بزرگداشت عيد آنها مي كند چه حكمي خواهد داشت؟

    2. از عبدالله بن عمر رضی الله عنهما به اسناد صحيح روايت مي كند كه فرمود:[من بني ببلاد الأعاجم و صنع نيروزهم و مهرجانهم و تشبه بهم حتي يموت و هو كذلك حشر معهم يوم القيامة]«هركس در سرزمين كفار(مجوسي و غيره) سكونت گزيند و نوروز و مهرگان آنها را جشن بگيرد و همچنان بر اين تقليد از آنها ادامه دهد تا از دنيا مي رود، در روز قيامت با آنها محشور شده و از زمره آنان محسوب مي گردد.» آنگاه ابن تيميه: بعد از آوردن اين اثر از عبدالله بن عمر مي فرمايد:مقتضي اين حكم اين است كه فرد بواسطه مشاركت كردن آنها در تمامي اين امور كافر مي شود.

    3. شيخ الاسلام ابن تيميه رحمه الله: در مجموع الفتاوي مي فرمايد:[حضور پيدا كردن در اعياد كفار و همچنين انجام عبادت خاصي در اين روز جايز نمي باشد، پس جايز نيست كه در اعياد مشركين امر بخصوصي انجام گيرد مانند: روزه گرفتن در اين روز، تعطيل نمودن كار و شغل، پخت غذاي مخصوص به مناسبت اين روز، پوشيدن لباس جديد، حمام رفتن و كوتاه نمودن مو به اين مناسبت.]

    نكته

    چنانچه فرض كنيم كه يكي از علماي معتبر سلف يا يكي از امرا و خلفا عيدي را احداث كرده باشد و يا در يكي از اعياد ديني يا دنيايي كفار شركت جسته باشد، بنا به دلايل محكم شرعي عمل وي مردود است.

    چرا كه بعضي از ائمه و خلفا اجتهاداتي داشته اند كه مخالف حق بوده كه علماي سلف بر آنها خرده گرفته و آنها را رد كرده اند، و قطعاً هيچ كس بعد از انبياء از خطا و لغزش معصوم نيست و هركس به كتب شرعي بويژه كتب فقهي نظر افكند، در خواهد يافت كه همه اشتباه مي كنند حتي صحابهن چه برسد به غير ايشان.

    امام شافعي رحمه الله: مي فرمايد:[أجمع الناس علي أن من استبانت له سنة عن رسول الله لم يكن أن يدعها لقول أحد من الناس] (علما اجماع دارند بر اينكه چنانچه امري بر شخصي آشكار شد كه سنت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم است، حق ندارد آن را به خاطر سخن هيچ كس، ترك گويد.) و باز مي فرمايد:[لا قول لأحد مع سنة رسول الله](سخن هيچكس در برابر كلام رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم اعتبار ندارد.)

    شبهاتي كه مخالفين تحريم نوروز وارد مي كنند:

    از شبهاتي كه مخالفان تحريم اين اعياد ذكر مي كنند، به دو مورد اشاره مي كنيم:

    1. آنچه كه شما عيد مي ناميد و حرام مي دانيد در حقيقت عيد نيست بلكه فقط بزرگداشت يا مناسبت و يادبودي است بر خلاف اعيادي كه در آنها اذكاري معين، نمازي بخصوص و يا اموري از اين قبيل برپا مي شود.

    جواب :

    آنچه شما بزرگداشت يا مناسبت و يا يادبود وقايع تكراري در سال، ماه و يا غيره مي ناميد، همان معناي عيد است.

    چرا كه عيد همچنان كه شيخ الاسلام ابن تیمیه: مي فرمايند:[اسم لما يعود من الإجتماع العام علي وجه معتاد عائد إما بعد السنة أو بعود الأسبوع أو نحو ذلك](اسمي است كه بر اجتماعي عمومي اطلاق مي گردد كه هر از چند گاهي با تجديد و نو شدن سال، هفته و امثال آنها، تكرار مي گردد.)كه با توجه به اين تعريف مراسمي كه هر از چند گاه به عنوان عزاداري برپا مي شوند هم شامل معناي عيد است.

    پس به برگزار كنندگان نوروز و ديگر اعياد كفار مي گوييم:

    آيا مگر هر ساله براي بزرگداشت نوروز بر سر سفره هفت سين و يا هر مجلس و اجتماع بزرگ و كوچك ديگر جمع نشده و از آن استقبال نمي كنيد و مراسم خاصي را برگزار نمي كنيد؟

    پس در حقيقت آنچه شما انجام مي دهيد عيد است، حال چه آن را عيد بناميد و چه اسم ديگري برآن بنهيد، چرا كه حقيقت امر معتبر است نه اسامي.

    مشاهده نموده ايم كه بعضي زنا كرده و اسم ديگري بر آن مي نهند، ربا مي خورند اما چيز ديگري به آن مي گويند، همچنانكه رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم مي فرمايد:٭٭يَشْرَبُ نَاسٌ مِنْ أُمَّتِي الْخَمْرَ يُسَمُّونَهَا بِغَيْرِ اسْمِهَا٭٭ (مردماني از امت من شراب خواهند نوشيد ولي با اسم ديگري از آن نام خواهند برد.)

    2. بعضي ديگر از مخالفين مي گويند: اين بزرگداشت ها به مناسبت تجديد طبيعت، آمدن بهار، تمام شدن سرما و اموري از اين قبيل است، كه هدف از انجام آن تشبه به كفار نيست، بلكه جزو عاداتي است كه در شريعت اسلام اصل بر حلال بودن آنهاست.

    جواب:

    1. با توجه به تحقيقي كه در اول بحث آورديم معلوم شد كه بزرگداشت مناسبتهاي ديني همچون نوروز و كريسمس و مناسبتهاي دنيوي همچون روز مادر، روز زن و روز جهاني كودك از كفار اخذ شده است. و چنانچه فرض كنيم كه مسلمانان، خود عيدي بوجود آورده باشند و هيچ كافري قبل از آنها آن را انجام نداده باشد، اين امر تشبه به آنها را نفي نمي كند، چرا كه احداث اعياد شاد يا غمگين جهت احياي مناسبتي معين، سنت و شيوه كفار است.

    2. براي تشبه به كفار شرط نيست كه شخص عملي را به اين علت انجام دهد چون كفار آن را انجام مي دهند، بلكه همين قدر كافي است كه عمل انجام شده از امور اختصاصي كفار بوده و از آنها اخذ شده باشد، همچنانكه در اين مورد در صفحات قبل قول شيخ الاسلام ابن تيميه را آورديم.

    اشكال تشبه به كفار در اعيادشان

    اعياد كفار به دو دسته تقسيم مي شوند:

    1. اعياد ديني كه از برگزاري آن قصد تقرب به خداوند را دارند، مانند عيد نوروز و عيد ميلاد مسيح.

    2. اعيادي كه در اصل جزو دين كفار بوده، ولي سپس به مراسم و عاداتي جهاني مبدل گشته است، مانند عيد المپيك يوناني ها. كه مشابهت مسلمانان به آنها در اين نوع از اعياد به دو شكل روي مي دهد:

    الف) شركت جستن در اعيادشان

    ب) انتقال آنها به سرزمينهاي اسلامي، كه اين حالت قبيحتر از حالت قبلي است.

    يكي ديگر از صور تشبه به كفار مشابه ساختن اعياد مسلمين به اعياد كفار است.

    در مورد نوروز هم مي توان به موارد زير اشاره كرد:

    1. برپايي چهارشنبه سياه "چهارشنبه سوري"

    2. خانه تكاني و تعويض اثاثيه منزل

    3. پهن نمودن سفره هفت سين و جمع شدن دور آن و انتظار حلول سال نو را كشيدن

    4. تبريك گفتن سال جديد و ارسال كارت تبريك

    5. عيدي دادن و عيدي گرفتن

    6. ديد و بازديد و سرزدن به اقوام

    7. پوشيدن لباس نو به مناسبت اين عيد

    8. تعطيل نمودن مغازه، مدارس و غيره

    9. مسافرت نمودن به مناسبت اين روز

    10. انجام آيين سيزده بدر

    و بطور كلي هر عملي كه به اين مناسبت انجام شود.

    چگونه از اعياد كفار پرهيز كنيم:

    1. اجتناب از حضور در آنها

    2. پرهيز از انجام اعمالي كه در اعيادشان انجام مي دهند.

    3. عدم استفاده از وسايل نقليه اي كه جهت حضور در عيد بر آنها سوار مي شوند.

    4. هديه ندادن به آنها در ايام عيد و ترك خريد و فروشي كه از طريق آن به برگزاري عيد مي پردازند.

    5. كمك نكردن به مسلماني كه قصد تشبه به آنها در عيدشان را دارد.[يعني اگر چنانچه مسلماني در آن روز برخلاف عادت ميهماني برپا كرد، از حضور در ميهماني اش پرهيز شود، يا چنانچه مسلماني در اين ايام بر خلاف عادت چيزي را هديه كرد، از قبول هديه اش امتناع كرده- علي الخصوص هديه اي كه بر شباهت به آنها كمك مي كند- و از فروش خوراك و پوشاكي كه مسلمانان با استفاده از آن خود را شبيه كفار در عيدشان مي گردانند، خودداري شود.]

    6. تبريك نگفتن عيد به آنها: امام ابن قيم: مي فرمايد:[تبريك و تهنيت گفتن مراسم كفر مختص به آنها به اتفاق حرام است، مثل اينكه شخصي عيد را به آنها تبريك گفته و بگويد: عيدت مبارك، چنانچه گوينده اين تبريك كافر نگردد، دست كم فعل حرامي را مرتكب گرديده و اين گفته همچون تبريك گفتن سجده بردنشان براي صليب است، بلكه چنين عرض تبريكي معصيت تر و نزد خداوند مبغوض تر است از اينكه به علت نوشيدن شراب و قتل نفس و ارتكاب زنا و امثال اينها به آنها تبريك گفته شود.]

    انواع مفاسد حاصل از تشبه به كفار در اعياد

    1. همچنانكه اشاره شد اعياد از جمله شرايع و آداب ديني است و موافقت با كفار در همه اعمال عيد موافقت در كفر آنها، و موافقت در بعضي از فروع آن، موافقت در بعضي از شعب كفر است. و هيچ شكي در اين نيست كه همراه شدن با كفار در عيدشان به همراهي و موافقت با تمام كفر آنها منجر خواهد شد.

    2. آنچه كفار در عيد انجام مي دهند، معصيت خداوند است؛ چرا كه يا ساخته دست خودشان بوده و يا به پيامبرشان نسبت داده اند و يا منسوخ گشته است، كه در هر دو صورت مسلمان با برگزاري آن عيد دچار معصيت مي گردد.

    3. برگزاري گوشه هايي از آداب عيد كفار، به انجام بيشتر اعمال عيدشان منجر خواهد گرديد، و آنگاه كه آن عيد مشهور شد عامّه مسلمين به برگزاري آن مي پردازند و اصل آن را فراموش مي كنند، تا آنجا كه به عادت بلكه عيد آنها مبدل گشته و همچون اعياد ديني محسوب مي گردد، بلكه آن قدر بر آن مي افزايند كه سرانجام به مرگ اسلام و حيات كفر خواهد انجاميد.

    4. مشابهت با كفار در اعيادشان سبب سرايت رفتارهايي از جانب كفار خواهد شد كه مورد لعن و نفرين خدا و رسولش هستند.

    5. مشابهت با كفار سبب بروز محبت و دوستي آنها مي گردد، دوستي و محبتي كه شخص را از دايره اسلام خارج مي گرداند.

    6. به خاطر تعدد اعياد و شروع پيش از موعد و خاتمه نيافتن سر وقت، زمان زيادي تلف مي شود.

    7. در طول اين مدت عده اي براي شادي خود، آرامش و آسايش را از افراد زيادي همچون كودكان، افراد مسن و بيماران سلب مي كنند.

    8. چنين اعيادي سرمايه هاي كلاني را به هدر مي دهد.

    9. به علت حاكم بودن فضاي تفاخر و تكبر در جامعه، بر قشر فقير جهت برگزاري اين چنين اعيادي فشار زيادي وارد مي شود.

    10. در چهارشنبه سياه كه به چهارشنبه سوري مشهور است، محيط زيست به شدت آلوده گشته، پول زيادي بدون كمترين فايده اي هدر مي رود و افراد زيادي زخمي و يا كشته مي شوند.

    11. غالباً در چنين اعيادي به جاي ابراز محبت و به جاي آوردن صله رحم كه از خصوصيات اعياد اسلامي است، جنگ و دعوا و كدورت به وجود مي آيد.

    12. اختلاط و بي بند و باري و فساد و دورشدن از انسانيت به اوج خود مي رسد.

    13. مصرف مشروبات الكلي و مواد مخدر در اين اعياد افراد زيادي را بيمار كرده و يا به كام مرگ مي فرستد.

    حال برادر و خواهر مسلمانم! كداميك از مواردي كه در بالا بدان اشاره شد، واقعيت ندارد. اگر حقيقت دارند، آيا هيچكدام از آنها مورد تأييد اسلام است؟ اگر جوابت منفي است، پس چطور اين روز را جشن مي گيري؟ اگر عذابي همچون سونامي نازل شده و تو را هم در برگيرد، چه جوابي خواهي داشت؟ برادرم مگر نخواهي مرد؟ پس از مرگ و در گور تنگ و تاريك، در صحراي محشر و جهنم چه خواهي كرد؟ به كجا پناه خواهي برد؟

    پس هم ظاهر و باطن خود را از تشبه به كفار تهي كن و هم به نيكوترين شيوه به ارشاد آنهايي بپرداز كه به تقليد از كفار پرداخته اند.

    چرا كه تقليد از كفار جزو منكراتي است كه زدودن آن بر حسب توان واجب است، همچنانكه رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم مي فرمايد:٭٭مَنْ رَأَى مِنْكُمْ مُنْكَرًا فَلْيُغَيِّرْهُ بِيَدِهِ فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِلِسَانِهِ فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ وَذَلِكَ أَضْعَفُ الْإِيمَانِ و ليس وراءه حبة خردل من الايمان٭٭ ﴿هركس در مؤمنان عمل يا قولي را مشاهده نمود كه شرع تقبيحش نموده بود، با دستش جلوي آن منكر را بگيرد، اگر نتوانست با زبانش(يعني با موعظه و نصيحت) منكر آن شود، و چنانچه با زبان هم نتوانست پس با قلبش آن را انكار كند(بدين شيوه كه به آن راضي نباشد و در باطن به انكار آن بپردازد) كه اين مرتبه آخر ضعيف ترين شعبه ايمان و كم ثمرترينِ آن است و بعد از اين مرتبه به اندازه دانه خردلي ايمان وجود ندارد.﴾

    و صلي الله و سلم علي نبينا محمد و علي آله وصحبه و سلم