مقدمه ابن خلدون
یک دوره تاریخ کامل بشر از آغاز تا اواسط قرن نهم هجری است. انگیزة نویسنده از تأليف اين اثر، یافتنِ پاسخى براى چراهاى بسيارى بوده است كه تجربة روزمره و مشهوداتش پيش مىآورد و اینکه اثرى بيافريند كه اصل و مرجعى باشد براى مورخان آينده، تا از آن، به عنوان نمونه و سرمشقِ خويش بهره گيرند. این کتابِ دارای شش باب است، که هر کدام از آنها دارای زیر مجموعه ای از فصول هستند و محتوای اصلیِ کتاب را شکل میدهند. سه باب اول، در جلد یک آورده شده و سه باب دیگر هم در جلد دوم بیان شده است. در باب اول، که فقط دارای شش مقدمه است به اجتماعِ بشری و گوناگونی جغرافیای جهان از نظر اقلیمی و تمدنی و تأثیر آن بر احوالات و چگونگی زندگی بشر اشاره شده است. در آخر این باب، به بحث غیبگویی و رویا پرداخته شده است. باب دوم، که دارای 29 فصل است، به بادیه نشینی و زندگی قبیله ای به عنوان اصل و گهواره اجتماعات شهری اشاره دارد و خصوصیات آنها مانند عصبیتِ بیشتر، دلیریِ فزونتر، دلاورتر و جنگجو تر بودن را بازگو میکند. در این باب، به بررسی وضعِ فرهنگی و اجتماعیِ قوم غالب و مغلوب، و به ویژه، اعراب زمانة خویش، که در حال گسترش قلمرو دینی و سرزمینی خویش بودند، میپردازد. در باب سوم ،که 53 فصل دارد، درباره سلسله های دولتها و چگونگی پادشاهی و دستگاهها و مناصبِ اداری و آنچه در اداره و قبول مسئولیت پیرامون آنها لازم است میباشد.. ابن خلدون در میانه باب سوم، به خصوصیات، آداب و قوانین کشورداری و حتی خلیفه گری اشاره میکند و در فصول پایانی هم به آسیب شناسیِ دولتها و چگونگی و چرایی فروپاشیِ آنها میپردازد. جلد دوم مقدمه ابن خلدون، با بابِ چهارم، که در آن 22 فصل آورده شده است، شروع میشود. در این فصول، بیشتر به شهرها و احوالات پیرامون آنها اشاره شده است. ابن خلدون ایجاد شهرها را پس از وجود دولتها میداند که قبایل، بعد از تشکیل دولت به شهرهای بزرگتر سرازیر میشوند و در عین حال خود نیز به ایجاد و عظمت آنها کمک میکنند. در فصول دهم به بعد، به ویژگیهای شهرنشینان اشاره میشود و آنها را نیز مانند بادیهنشینان، دارای عصبیت میداند که فزونی آن در یک شهر، باعث غلبه بر شهرهای دیگر خواهد شد. باب پنجم دارای 33 فصل است و در آن، به موضوعِ اقتصاد و پیشه و معاش پرداخته شده است. فصل ششم و پایانی، که به موضوع دانش اشاره دارد، دارای 51 فصل است و طی آن، به انواع دانشها و علوم پرداخته شده و چگونگیِ کسب آنها بیان شده است. ابن خلدون، علوم زیادی را برمیشمارد که تعدادی از آنها به این قرار است: علم حدیث، کلام، تصوف، تعبیر خواب، الهیات، طب، نحو و ادبیات. او بیشتر دانشوران را ایرانی میداند، اما تأکید میکند که زبان عربی خود یک علم و دانش است و در آن، علومِ مختلفی مانند نحو، لغت، بیان و ادب وجود دارد که لازمة فراگیری و برخورداری از همة فواید آن، عرب زبان و عرب تبار بودن است.